تا چهار سال قبل 20 درصد مردم ایران طبق گزارش رسمی کمیسیون اجتماعی مجلس شورای اسلامی زیر خط فقر زندگی می کردند. مطمئناً امروز به بیش از 40درصد رسیده است که این رقم نسبت به جمعیت کشورمان حدود 32 میلیون نفر میشود ، اما در همین زمان نزدیک به 11 میلیون نفر از این گروه ، از سوی هیچ نهادی حمایت برای تامین حداقل های روزمره زندگی نمی شوند، یارانه و کمک کمیته امداد در حد کمتر از 30 درصد تأمین می شوند.
طبیعی است که این جمعیت در حال ازدیاد می باشد و احتمالاً تعداد بیشتری از مردم به زیر خط فقر کشیده میشوند و با وجود ویروس منحوس کرونا رشد فقر شدیدتر شده است و اگر برای عدالت اجتماعی و کاهش اختلاف طبقاتی که لازمه آن ایجاد شغل و تعیین تکلیف برای بیکاران و همچنین اگر جهت توازن حقوق دریافتی شاغلان با تورم کشور فکر و سیاستی اساسی اعمال نشود ، مسلماً در آینده شاهد افزایش خط فقر و دو شغله و سه شغله شدن مردم مستضعف جهت متوازن کردن درآمدشان با هزینه های زندگی خواهیم بود. ( فعلاً اشاره ای به بزه و دیگر آسیب های اجتماعی نمی کنم.)
در طول سال های گذشته علیرغم افزایش نرخ تورم به تناسب بالا رفتن خط فقر، تغییر قابل توجهی در میزان افزایش حقوق و دستمزد افراد صورت نگرفته است.
از طرفی با کاهش تولید و مشکلات عدیده ی صنایع کوچک و متوسط و کسبه در کاهش درآمد کارفرماها مجبور به اخراج کارگران و در نتیجه معضل بیکاری تجدید می شود.
هیچ سازمان دولتی و ارگانی به آسیب های مستضعفین شامل کارگران و کارمندان و شغل های آزاد و دو شغله و سه شغله بودن مردم در کشور نمی پردازد و اهمیت نمی دهد ، هیچ آماری از این تعداد افراد زحمت کش وجود ندارد ، ولی اطراف ما مملو از دوشغله هاست! پیامدهای زیانبار برای خود فرد ، خانواده و جامعه در کمین نشسته است.
در وهله اول فشار جسمی- روانی بر فرد که همراه با خستگی مفرط بر اثر ساعت کار زیاد که هر فرد در طول روز حداکثر می بایست 8 ساعت کار ، 8 ساعت استراحت ، مطالعه ، عبادت ، ارتباط با خانواده و 8 ساعت هم بخوابد تا یک انسان نرمال برای خانواده و اجتماعش باشد زیرا وقتی فرد دوشغله به دلیل حضور در شغل دوم مقداری از استراحت و ساعت خواب خود را کاهش خواهد داد تا به ایستادن در ساعت کاری شغل دوم تن دهد.
آنچه مسلم است در زمان کار ، بازده در هر دو شغل به لحاظ روحی و خستگی جسمی نرمال نمی باشد. چرا که بجای اینکه در کنار خانواده باشد؛ بدنبال تامین معاش اقتصادی آنان است و بجای پرداختن به امور فرزندان و همسر با تمام تهدیدهایی که در جامعه کنونی وجود دارد ، همه فکر و حواسش به کسب درآمد برای همان کسانی است که هر روز از جهت عاطفی و احساسی از آنان دور می شود.
کدام پدر و مادری می تواند برای مدت طولانی از خواسته های فرزندانش مانند کفش ، لباس ، موبایل و غیره سر باز زند ، محصولات فرهنگی مانند کتاب از سبد خانوار خارج شده که به فرهنگ مردم آسیب فراوانی می رساند و هر روز شاهد کم شدن قدرت خرید طبقه متوسط و پایین جامعه هستیم و مشکلات اقتصادی و تلاش برای تامین هزینه های زندگی حتی با دو شغله بودن مرتفع نمی شود .
مشکلات معیشتی مردم با عدم ثبات قیمت های موجود در بازار هم دو چندان می شود .
برای مثال : طبق گزارش رئیس گشت های مشترک تعزیرات حکومتی استان تهران ( خبرگزاری نسیم که مربوط به سالهای گذشته است ) در 32 روز فعالیت تیم های گشت از مجموع 6310 واحد مورد بازرسی ، 1609 پرونده تخلف تشکیل شده و 2428 واحد با تذکر زبانی اقدام به رعایت قوانین صنفی کرده اند ، در واقع از 6310 واحد 4037 واحد تخلف ریز و درشت داشته اند ، از این تعداد بازرسی شده یعنی 64 درصد فروشندگان و خدمات دهندگان به مردم اجحاف می کنند ، حال تعزیرات میلیاردها ريال جریمه کند ، چیزی عاید مردم نمی شود ، چرا نباید قانون حداقل در حمایت از حقوق بگیران به درستی اجرا شود ( طبق همین گزارش) تا عده ای جرات نکنند دست در جیب این قشر دو شغله و سه شغله کنند.
خانواده ها خصوصاً سطح متوسط و پایین جامعه با زحمت و دو شغله و سه شغله بودن ، فرزندان خود را به دانشگاه می فرستند تا کورسویی امیدوار کننده برای اداره خودشان و خانواده باشند.
لذا چشم به فارغ التحصیلی فرزندانشان دارند ، ولی برای فارغ التحصیلان به اندازه کافی شغل وجود ندارد. بررسی های آماری نشان از آن دارد که یکی از بزرگترین معضلات اقتصاد خانواده و کشور در حال حاضر این است که دو سوم از کل جمعیت در سن کار کشور که باید جزو گروه فعال اقتصادی و در حال کار باشند ، صرفاً مصرف کننده و بیکار هستند و هیچ نقشی در جریان تولید ، فعالیت های اقتصادی و کسب و کار ندارند.
از حدود 80 میلیون نفر جمعیت کشور حدود 65 میلیون نفر در سن کار هستند که فقط حدود 15 میلیون نفر از جمعیت کشور دارای فعالیت اقتصادی می باشند . در واقع 60 میلیون نفر هیچ فعالیت اقتصادی نداشته و این آمار در مقایسه با دیگر کشورهای در حال توسعه آمار قابل قبولی نیست . تنها این درصد جمعیت بیکار و فاقد فعالیت اقتصادی را در برخی کشورهای اسلامی با درآمدهای سرشار منابع زیرزمینی شاهدیم.
اخیراً هم کشورهای نفت خیز با زیرساخت های اقتصادی به فکر تولید به جای فروش نفت افتاده اند .
بدین ترتیب مشکلات اکثریت مردم حتی قبل از مشکل کرونا با عدم توازن درآمدشان با تورم ، بیکاری جوانان تحصیلکرده جویای کار ، تامین مسکن مناسب ، آموزش تحصیلی در تمام سطوح ، درمان و بهداشت ، آرزوی مسافرت و .... جای هشدار است ، نگاهی که مردم به ثروتمندان و مدیران ارشد جامعه دارند نگاه خوبی نیست .
همیشه تصور عمومی جامعه این است که صفرهای جلوی رقم حقوق برخی از مدیران آنقدر زیاد است که از فیش حقوقی شان چکه می کند! اما در حقیقت این گونه نیست ، درآمد همان مدیران ارشد نه در فیش حقوقی بلکه در شغل دوم ، سوم و چهارم آنان نهفته است که از طریق کسب تجربه در دوران مدیریت ، احتمالاً رانت یا صاحب شرکت و موسسات خصوصی شده اند ، یا اینکه در چندین جای مختلف سمت و درآمد دارند و ثروتشان از این طریق نشات می گیرد .
پس شغل دوم و سوم طبقه متوسط و پایین جامعه کجا و شغل دوم و ....بعضی مدیران ارشد نظام کجا!